دست رو دست گذاشتی چرا؟؟!

ساخت وبلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدالله رب العالمین


میدونی ظهر ی خواب عجیب دیدم!
خواب یکی از همکارامو دیدم، دیدم توی یه مسیری داره میره و من فقط همراهیش میکردم، یعنی این مسیر، مسیر اون بود و من فقط همراهیش میکردم.
یه کوله پشتی داشت که من نداشتم و چن قدمی از من عقب تر بود، آهسته تر از من حرکت میکرد.
مسیر یه راهرو بود که عرض زیادی نداشت، همکارم بسمت یه اتاقی رفت که در نداشت و فقط ی پنجره کوچیک داشت که همکارم از دیوار کمی بالا رفت و از اون پنجره کوچیک رد شد و وارد اتاق شد ولی پنجره اونقدر تنگ بود که من نتونستم رد بشم و وارد اتاق بشم.
بعد اومد بیرون و ی پنجره دیگه که روبه رو بود رو بهم نشون داد و گفت بیا احسان نگاه کن ببین اونجا چه خونه های زیبایی ساختن.
از پشت پنجره نگاه میکرد، من خواستم خودمو به پنجره که بالاتر بود برسونم و اون خونه ها رو نگاه کنم، دستمو به دیوار تکیه دادم که دیدم دیوار منعطف شد و تعادل من بهم خورد و نتونستم بالا برم...
پ. ن؛
میدونی از ظهر تا حالا به این خواب خیلی فکر کردم و دارم حسرت اینو میخورم که ماها در خواب غفلتیم!!!
واقعا غافلیم غافل! دست کم گرفتیم حساب و کتاب خدا رو!
دست رو دست گذاشتیم، فکری برای اون دنیای خودمون نکردیم!
گول حرفا شیطون و خوردیم که هی بی خیال! این که فقط ی شوخیه، که هی بی خیال تو نیاز داری، تو راه دیگه نداری و...
ماها خیلی حق ناس مبتلا میشیم، لحظه به لحظه مون پر شده از غیبت و تهمت و... دیگران و غافل از اینیم که اگه جبران نکنیم اون دنیا از پس جوابش بر نمیایم!!!
هی احسان به خودت بیا! آخرت که یکی دو روز نیس! آخرت ابده، ابد! بخاطر این یکی دو روزه دنیا، اون دنیاتو خراب نکن! خودتو یک ابد گرفتار نکن!
تا فرصت هست توبه کن، جبران کن...
مطمئن باش خدا کمکت میکنه.
یا علی بگو و شرو کن به آباد کردن جایگاه ابدت!

الهی العفو، الهی العفو، الهی العفو...

پنجشنبه بیست و چهارم خرداد ۱۴۰۳ | 23:38 | احسان  | 

ساده باش و ساده زندگی کن... ...
ما را در سایت ساده باش و ساده زندگی کن... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0ehsan-aramesh0 بازدید : 15 تاريخ : دوشنبه 28 خرداد 1403 ساعت: 23:49